یادداشت| ۲ ابرپروژه تربیتی در مسیر انسانها
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بی تردید هیچ جامعه ای بدون آموزش و تربیتِ درست و هدفمند، نمی تواند به اهداف بلند خود دست یابد. آموزش و تربیت نقش اصلی را در مهارت افزایی و تزریق تفکر «ما می توانیم»، به نسل نو در هر جامعه ای ایفاء می کند.
نظام آموزشی فعلی ما بدون تردید نیازمند تحول است با درک چنین ضرورتی، برخی به فکر طراحی نظام های آموزشی و تربیتی خارج از نظام رسمی کشور افتاده اند. تا بلکه با کسب موفقیت در طراحی های جدید بتوانند طرح خود را الگوی سایر مراکز و چه بسا الگوی نظام آموزشی کشور قرار دهند. این مساله در بین مذهبیون بیشتر به چشم میخورد، سوز دینی و تعصب مذهبی آنها و البته دغدغه مندی نسبت به تربیت نسلی انقلابی و دینی آنها را به این مهم رهنمون ساخته است.
علی رغم فرصت های حیاتی به وجود آمده در این طرحها، بی توجهی به برخی تهدیدات کلیدی می تواند آسیبی بزرگ در مسیر طراحی و اجرای این گونه طرحها به نسل انقلابی ما تحمیل کند.
در یادداشت پیشین که با عنوان «جامعه نخبگانی و برداشتهای ناقص از واقعیتهای اجتماعی» در این رسانه حوزوی منتشر شد، به بررسی فرصتها پرداختیم و دو مورد را بررسی کردیم که عبارت بودند از ۱. انتقال تفکر راهبرد، کلان و جامع به سطح نخبگانی جامعه، ۲. شکوفا کردن روحیه خلاقیت، به جای روش حفظ محوری.
در این نوشتار به یکی دیگر از فرصت های آموزش در مدل های جدید خواهیم پرداخت؛
بهره گیری از ظرفیت حوزه های علمیه و طلاب
یکی از اصلی ترین وظایف حوزه های علمیه و طلاب علوم دینی جهاد فکری، فرهنگی و تربیت کادرهای مورد نیاز برای پشبرد اهداف انقلاب اسلامی است. و برنامه هایی این چنینی فرصتی است برای ورود حوزه های علمیه به عرصه آموزش و تربیت کادرهای انقلابی و جهادگر برای نظام اسلامی.
متاسفانه این هدف در بین حوزه های علمیه ما به شدت مورد غفلت قرار گرفته است. دلیل آن هم چیزی جز دور شدن از منطق قرآنی و البته سیره حقیقی انبیا و اولیای الهی نیست.
از این رو در وهله اول باید خود حوزه ها به این باور و عقیده و احساس وظیفه و دغدغه برسند که وظیفه آنها انزوا و گوشه گیری نیست. وظیفه آنها بر اساس منطق دین، همان وظیفه انبیای الهی است؛ این مطلب باید خوب توضیح داده شود تا بهتر به مراد و منظور نگارنده دست یابید.
در واقع حوزه های علمیه ما باید بدانند که بر اساس منطق اسلامِ برگرفته از قرآن کریم و سیره اهل بیت طاهرین(ع)، ما با دو ابر پروژه جهانی رو به رو هستیم: پروژه الهی و دینی که نگاهی تمام عیار و جهانی دارد و در پی تشکیل حاکمیت جهانی و ولایت الهی مومنین بر روی زمین است. و در مقابل هم پروژه شیطان قرار دارد که در پی حاکمیت و ولایت شیطانی و طاغوتی خود است.
بی تردید جنود، لشگریان و ائمه این دو ابرپروژه، دائما در حال درگیری، مبارزه سخت و نرم و اقناع سازی و یارگیری هستند؛ از این رو در طول تاریخ نزاع و درگیری این دو ابرپروژه امری عینی و واقعی بوده است و تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت.
قرآن کریم فلسفه بعثت انبیا را این گونه بیان می کند:وَلَقَد بَعَثنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسولًا أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ ۖ فَمِنهُم مَن هَدَى اللَّهُ وَمِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ ۚ فَسيروا فِي الأَرضِ فَانظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ(سوره مبارکه النحل آیه ۳۶) ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود!
ملاحظه می کنید که خداوند از طریق رسولانش از ما خواسته است که «ان اعبدوالله» داشته باشیم یعنی در ذیل ساختارها، قوانین و ارزش های الهی حرکت کنیم.
همچنین از ما خواسته است که از طاغوت نیز بپرهیزیم یعنی از ساختارها، قوانین و ارزش های غیر الهی و طاغوتی تبری بجوییم.
در واقع انسان ها با یک مبارزه و مسابقه جدی و فراگیر مواجه هستند و چیزی به نام بی طرفی و عزلت گزینی نداریم. پس بی طرف بودن یک شعار فانتزی و متوهمانه بیش نیست؛ به این معنا که یا تحت ولایت و ابرپروژه الهی قرار می گیریم و یا تحت ولایت و ابرپروژه شیطان قرار می گیریم، راه سومی هم نیست. البته برخی می خواهند میانه باشند، یعنی گاهی با مومنین و در پروژه الهی و گاهی هم با طرف مقابل، اما آنها هم عملا در ردیف همان ولایت طاغوت قرار می گیرند.
چون همانطور که بیان شد ما در ولایت الهی هم مامور به تشکیل حکومت برای اجرای فرامین و اوامر الهی هستیم و وقتی حکومت تشکیل دهیم و قرار باشد از آن دفاع کنیم و بجنگیم، اینجاست که منافقین مجبور خواهند شد که دست خود را رو کنند. که بسیاری، زمانی که باید جان و مال و آبرو را در مسیر الهی و بسط و توسعه حکومت الهی فدا کنند، سقوط می کنند.
در این میان عده ای قبل از جهاد نظامی سقوط می کنند. عده ای هم بعد از تقسیم غنائم در هنگامه ولایت پذیری نسبت به ولی بعدی، علت آن هم چیزی نیست، جز اینکه در جهاد اکبر اسیر نفس و شیطان درونی می شوند و یا در جهاد کبیر اسیر نفوذ و قدرت نرم شیاطین بیرونی و حکومت طاغوت می شود، قرآن کریم از مومنینی که شهادتین بر زبان جاری کرده اند میخواهد که یک تقوا و جهاد همه جانبه ای داشته باشند؛ در قرآن با سه نوع جهاد مواجه هستیم.
از آنجا که اسلام دینی نه صرفا فردی و منزوی بلکه فردی و اجتماعی و در پی تکامل فرد و اجتماع توام با هم است؛ این جهادهای سه گانه بر اساس نگاه فردی و اجتماعی اسلام بنا نهاده شده است. در منطق اسلام شما نمی توانید صرفا مشغول به خود باشید و منزویانه در گوشه ای کِز کرده و نسبت به اجتماع پیرامون خود بی تفاوت باشید.
بلکه در منطق اسلام مبارزه با هوای نفس خود(حوزه فردی) و هوای نفس دیگران(حوزه اجتماعی) وظیفه مومنین قرار داده شده است و خداوند از همگان خواسته است که «قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَاراً» کنند. زیرا طبیعتا هر فردی در اجتماعی زندگی می کند که آن اجتماع تحت یک حکومت و حاکمیت واحدی، روابط و تعاملات بشری: با خود، خدای خود، انسانهای دیگر.
راه سوم تربیتی وجود ندارد
و البته محیط زیست پیرامون را تنظیم کرده و جهت می دهد و ما نمی توانیم بگوییم چونکه ما با دیگران کاری نداریم پس دیگران هم با ما کاری ندارند. یعنی بشر یا در پروژه الهی تحت ولایت و حاکمیت قوانین الهی زندگی و حرکت می کند و یا در پروژه مقابل و تحت ولایت و حاکمیت قوانین غیر الهی زیست می کند. قطعا گزینه سومی هم وجود ندارد. جز راه منافقانه که آن نیز در نهایت ذیل ولایت طاغوت قرار می گیرد.
خداوند می فرماید: وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ (حج/ 78)؛ در راه خداوند چنان كه بايد جهاد كنيد. او شما را برگزيد. و برايتان در دين هيچ تنگنايى پديد نياورد. كيش پدرتان ابراهيم است. او پيش از اين و در اين شما را مسلمان ناميد. تا پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر ديگر مردم گواه باشيد. پس نماز بگزاريد و زكات بدهيد و به خدا توسل جوييد. اوست مولاى شما. چه مولايى نيكو و چه ياورى نيكو.
لذا بر اساس منطق اسلام منبعث از قرآن کریم و سیره اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین چارهای جز مجاهده و جهاد همه جانبه در مسیر ولایت الهی، در مقابل ولایت غیر الهی نداریم.
اما باید دانست که جهاد به معنای هر نوع کوششی نیست بلکه منظور از جهاد قرآنی یک اصطلاح خاص است که در آن درگیر و مبارزه و سختی و تلاش برای دستیابی به اهداف الهی است و شامل هر مبارزه ای حال چه نرم و چه سخت علیه طواغیت و ابرپروژه شیطان در مملکت درون (جهاد اکبر) و مملکت بیرون خودمان است. (جهاد کبیر که مبارزه نرم است و جهاد اصغر که مبارزه سخت) پس جهاد به معنای قتال صرف هم نیست.
با وجود این مبانی، دیگر نمی توان جایگاه حوزه های علمیه و مراکز حوزوی را در پرچمداری حق و حقیقت و همچنین رهنمون سازی نفوس در قالب آموزش های تربیتی و علمی، نادیده گرفت. به ویژه امروزه که شبکه های آموزشی و تربیتی طواغیت در قالب فضاهای مجازی و استفاده از تکنولوژی های مدرن، سعی در برگشت انسان از تربیت های فطرت محور دارند./۹۱۸/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام محمدعلی رنجبر، کارشناس مسائل استراتژیک